قطعه زمین خوب. (غیاث). مکان مشخصی است در محلات و قراء و قصبات که مردم محل در آن جمع میشوند و در تسویۀ امر خود مشاوره میکنند. (شعوری ج 2 ورق 323). در تداول محلی خراسان قطعه کوچکی از زمین. و در تداول برخی از نواحی دیگر گله گویند: با این غرور حسن که در هر گل زمین خلقی در آرزوی سلام تو میکشد. بابافغانی (از شعوری). یک دل هزار زخم نمایان نداشت راست یک گل زمین هزار خیابان نداشت راست. صائب (از آنندراج). باشد نشان پای تو آرامگاه ما یک گل زمین ز سایۀ گلبن مرا بس است. سالک یزدی (از آنندراج). و رجوع به گله شود
قطعه زمین خوب. (غیاث). مکان مشخصی است در محلات و قراء و قصبات که مردم محل در آن جمع میشوند و در تسویۀ امر خود مشاوره میکنند. (شعوری ج 2 ورق 323). در تداول محلی خراسان قطعه کوچکی از زمین. و در تداول برخی از نواحی دیگر گله گویند: با این غرور حسن که در هر گل زمین خلقی در آرزوی سلام تو میکشد. بابافغانی (از شعوری). یک دل هزار زخم نمایان نداشت راست یک گل زمین هزار خیابان نداشت راست. صائب (از آنندراج). باشد نشان پای تو آرامگاه ما یک گل زمین ز سایۀ گلبن مرا بس است. سالک یزدی (از آنندراج). و رجوع به گله شود
دهی است از دهستان کوهستان کلاردشت شهرستان نوشهر که در 7 هزارگزی جنوب باختری مرزان آباد و 3 هزارگزی باختر شوسه چالوس به تهران واقع شده. کوهستانی و سردسیر است و 60 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و محصولش غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است و راهش مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است از دهستان کوهستان کلاردشت شهرستان نوشهر که در 7 هزارگزی جنوب باختری مرزان آباد و 3 هزارگزی باختر شوسه چالوس به تهران واقع شده. کوهستانی و سردسیر است و 60 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و محصولش غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است و راهش مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
گیاهی است بغایت خوشبوی، و آن را به عربی سعد گویند، و مشکک زمینی هم می گویند. (برهان). گیاهی است خوشبوی. (انجمن آرا). سعد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (الابنیه چ دانشگاه صص 27-95). مشکک. (فرهنگ رشیدی). تاپالاق. (یادداشت مؤلف). گیاهی است از تیره جگن ها که دارای ساقۀ زیرزمینی بسیار خوشبوی و معطر است و بطور خودرو در مزارع می روید. سعد. سعد کوفی. طپلاق. تپلاق. مشت. مشکک. قرقرون. مشک زیرزمین. (فرهنگ فارسی معین) : زآهوی این خاک مجوئید مشک بار امان نیست در این شاخ خشک قاعده ای نیست برون از خلل مشک زمین گشت به پشکل بدل. ضیاءالدین نخشوی (از انجمن آرا). و رجوع به مشکک شود
گیاهی است بغایت خوشبوی، و آن را به عربی سعد گویند، و مشکک زمینی هم می گویند. (برهان). گیاهی است خوشبوی. (انجمن آرا). سعد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (الابنیه چ دانشگاه صص 27-95). مشکک. (فرهنگ رشیدی). تاپالاق. (یادداشت مؤلف). گیاهی است از تیره جگن ها که دارای ساقۀ زیرزمینی بسیار خوشبوی و معطر است و بطور خودرو در مزارع می روید. سعد. سعد کوفی. طپلاق. تپلاق. مشت. مشکک. قرقرون. مشک زیرزمین. (فرهنگ فارسی معین) : زآهوی این خاک مجوئید مشک بار امان نیست در این شاخ خشک قاعده ای نیست برون از خلل مشک زمین گشت به پشکل بدل. ضیاءالدین نخشوی (از انجمن آرا). و رجوع به مشکک شود